ناظر اقتصاد: در نوشتار حاضر خلاصهای از گزارش گروه مککینزی در رابطه با توسعه در اشتغال، درآمد و مهارت در دنیا را مورد بررسی قرار خواهیم داد. طبق تحقیق گروه مککینزی، چالشهای بازار کار در حال رشد بوده و خانوارها در کشورهای توسعه یافته در رکود قرار گرفتهاند و شکاف مهارتی بین کارکنان در حال افزایش است. از طرفی با توجه به اتوماتیک شدن بسیاری از فعالیتها، نرخ بیکاری، به ویژه در بین کارکنانی که مهارت پایینی دارند رو به افزایش گذاشته است.
چرا توسعه اشتغال، درآمد و مهارت رو به افول گذاشته است؟
بیکاری و کم کاری در سراسر جهان در حد بالایی قرار دارد. در ایالات متحده و ۱۵ کشور اصلی اتحادیه اروپا حدود ۲۸۵ میلیون فرد بالغی که جزو نیروی کار محسوب نمیشوند وجود دارد (که حداقل ۱۰۰ میلیون نفر از آنها علاقمند به اشتغال هستند). در مجموع حدود ۳۰ تا ۴۵ درصد از جمعیت فعال جهان به صورت بهینه مورد استفاده قرار نمیگیرند (یا بیکار هستند و یا اینکه نیمه بیکار تلقی میشوند).
حدود ۸۵۰ میلیون نفر در ایالاتمتحده، بریتانیا، آلمان، ژاپن، برزیل، چین، و هندوستان تحت شرایط بد اشتغال قرار دارند. اغلب توجه بسیاری از تحلیلگران به جمعیت بیکار جلب میشود و نه جمعیتی که به صورت نیمه بیکار و یا غیرفعال قرار دارند. جمعیت مذکور اکثریت پتانسیل غیر فعال انسانی را شامل میشوند.
زنها جمعیت کثیری از نیروی کار غیر فعال را تشکیل میدهند: در جهان، ۶۶۵ میلیون زن غیرفعال اقتصادی وجود دارد.
سناریویی برای توسعه اشتغال، درآمد و مهارت
بهترین سناریو موجود این است که اقتصادهای در حال توسعه، شکاف جنسیتی (در نیروی کار، ساعات کاری، بخشهایی که فعالیت انجام میشود) خود را با کشوری که بهترین عملکرد را دارد تطبیق داده و پر کنند.
اگر همه کشورها پیشرفت خود را با بهترین همسایه خود (از نظر بهبود سریع در متغیرهای جنسیتی) منطبق کنند، تولید ناخالص جهانی ۱۲ تریلیون دلار در سال ۲۰۵۰ افزایش مییابد. نمودار(۱) درصد افزایش در سهم مناطق از تولید ناخالص داخلی (افق ۲۰۵۰) را نشان میدهد، چنانچه مشخص است، در افق ۲۰۵۰، هند بیشترین افزایش را در تولید ناخالص داخلی تجربه خواهد نمود.
نمودار۱: درصد افزایش در سهم مناطق از تولید ناخالص(افق ۲۰۵۰)
توسعه اشتغال و درآمدهای خانوار در اقتصادهای پیشرفته رو به افول بوده
عمده درآمد مردم از طریق شغل آنها حاصل میشود. در سالهای پس از رکود (بهویژه سال ۲۰۱۴-۲۰۱۵) در ایالاتمتحده، اروپای غربی و همه اقتصادهای توسعهیافته، حدود دوسوم خانوارها درآمدهای منتج از دستمزد و سرمایه خود را از دست دادهاند.
پس از تورم رکودی سال ۱۹۷۰ این اولین باری است که درآمدها در این حد پایین میماند و ممکن است به مخالفت عامه مردم با جهانی شدن کمک کند. رکود اقتصادی عامل اصلی افت سطح درآمدی بوده ولی سایر عوامل بلند مدت نیز بر افت دستمزدها تأثیرگذار بوده است، از جمله کاهش در سهم درآمد ملی (با عنوان سهم دستمزد شناخته میشود) که به کارکنان پرداخت میشود. علیرغم افزایش بهرهوری، سهم از درآمد ملی در تمامی اقتصادهای توسعهیافته کاهشیافته است، که نشان دهنده جدایی بهرهوری از درآمد است.
بازگشت پایینتر به کارکنان در نتیجه ارتقای تجارت، افزایش درآمد اجارهای از مالکیت مسکن، بازگشت در سرمایهگذاریهای فناورانه و افزایش استهلاک سرمایه است. سیاستگذاران در کشورهای متأثر در طول دوره رکود اقدام به کاهش جبران خدمات کردهاند.
جهانیسازی منافع بیشماری را به بار آورده است. مثلاً میلیونها انسان در اقتصادهای نوظهور را به سمت طبقه مصرفکننده سوق داده است. اما از طرفی دیگر تأثیراتی بر بخشهایی (مثل صنایع تولیدی) در کشورهای توسعه یافته داشته است. که شامل تحول شغلی بوده است. بهترین نوع حمایت از نیروی کار در این کشورها، میتواند از طریق تجهیز کارکنان به مهارتهای جدید و انتقال آنها به بخشها و مشاغل جدید باشد.
توسعه اشتغال و مهارتها معمولاً با فرصتهای محدود درآمدزایی منطبق نمیشوند.
سیستمهای آموزشی، با ماهیت در حال تغییر کار همگام نشده است، در نتیجه بسیاری از کارفرمایان میگویند که امکان داشتن کارکنان کافی با مهارتهای مورد نیاز را ندارند. پیمایش گروه مکینزی شامل افراد جوان و کارفرماها در ۹ کشور بوده، ۴۰ درصد کارفرمایان گفتهاند که فقدان مهارت دلیل اصلی ورود به مشاغل سطح ابتدایی است(entry-level job vacancies). شش درصد گفتهاند که فارغالتحصیلان جدید بهاندازه کافی برای دنیای کار آماده نشدهاند. شکافی بین مهارتهای فنی و مهارتهای نرم مانند ارتباطات، تیم کاری و دقت نظر وجود دارد. برعکس، کسانی نیز وجود دارد که درگیر کار هستند اما پتانسیل خود را تشخیص ندادهاند.
پیمایشی که اخیراً توسط لینکدین از افراد جویای کار انجام شده است، نشان میدهد که ۳۷ درصد از پاسخگویان گفتهاند که شغل کنونی آنها تناسب کامل با مهارت آنها نداشته و یا بسیار چالشی است.
برخی از ناسازگاریها مربوط به عوامل زمینهای یا مکانی است. مثلاً در جایی که در آنجا تقاضا برای شغل زیاد است، ممکن است که کارکنان با صلاحیتی که برای کارها نیاز است وجود نداشته باشند. این ناسازگاری جغرافیایی میتواند در تمامی مناطق کشورها و نیز بین کشورها دیده شود.
مهارت بین مرزی برخی از شکافهای موجود را پر کرده در عوض منجر به تنش میشود. مهاجرت بین مرزی پیامد جهانی است که در آن افراد در کشور خود شغل جذابی را نمیتوانند پیدا کنند. در حالی که سایر اقتصادها برای پر کردن شکاف کاری به اندازه کافی نیروی کار ندارند.
بسیار خوب