ناظر اقتصاد: از نگاه کلان، پاسخ به این پرسش که چرا تغییرات فناورانه در برخی کشورها سریع اتفاق میافتد و در برخی دیگر اصلاً وجود ندارد، با نگاه به ساختار بازار و سیاستهای دولت قابل توضیح است.
سیاستهای دولت و پیشرانهای تغییرات فناورانه
سیاستهای دولت میتواند طیف وسیعی از مسائل را دربرگیرد. برخی از این سیاستها به پشتیبانی مالی مستقیم مثل یارانهها مربوط میشوند، برخی دیگر بار مالی کمتری دارند اما کارآمدترند.
در صنعت نفت و گاز متعارف، سرمایهگذاری همانند سرمایهگذاری در فناوریهای جدید طولانی مدت است. این سرمایهگذاریها سالها بلکه دههها به طول میانجامند و به میزان سرمایه قابل توجهی نیاز دارند تا بتوانند منابع نفت و گاز زیر زمین را به تولید پایدار تبدیل کنند. به همین سان، تلاش زیادی لازم است تا ایدههای خلاقانه به محصولات تجاری تبدیل شوند.
در طی این مدت، شرایط بیرونی غالباً بسیار تغییر کرده و این تغییرات نیز عموماً از کنترل دولت خارج است. با این وجود، دولتها میتوانند با اطمینان بخشی و علامتدهی درست به سرمایهگذاران، ریسکهای مهم (که عمدتاً ریسکهای مقرراتگذاری و مالی هستند) را به حداقل برسانند.
داستان فناوری جداسازی و ذخیرهسازی کربن (CCS) مثال خوبی در این زمینه است. براساس گزارشهای منتشر شده توسط آژانس بینالمللی انرژی، سیاست پشتیبانی از این فناوری مهم به شدت نوسان داشته، به گونهای که در اوایل دهه ۲۰۰۰ شتاب گرفته، اما پس از سال ۲۰۰۹ (یعنی پس از شکست نشست زیسط محیطی کپنهاگ در دستیابی به توافق و اندکی پس از بحران مالی جهانی) رو به افول رفت.
در نتیجه، طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ بیش از ۲۰ پروژه پیشرفته و با مقیاس بزرگ CCS در سراسر اروپا، آمریکا و استرالیا متوقف شدند.
اما پشتیبانی دولت به تنهایی کافی نیست و باید آن را با ساختارهای بازار رقابتی تکمیل نمود. فناوری نفت شیل در آمریکای شمالی که بازار جهانی انرژی را از اساس متحول کرده، زاده همین نیروهای بازار است. بکارگیری ترکیبی از حفاری افقی و شکست هیدرولیکی امکان استخراج نفت و گازی را فراهم کرده که پیشتر استخراج آن غیرتجاری و در مواقعی غیرممکن بود.
نکته قابل توجه در این خصوص این است که آمریکا بزرگترین دارنده منابع نفت و گاز شیل نیست. براساس آمارهای اداره اطلاعات انرژی آمریکا، چین دارای بزرگترین ذخایر گاز شیل و روسیه دارای بزرگترین ذخایر نفت شیل است.
اما ایالات متحده عوامل بسیاری از جنس دوستدار بازار بر روی زمین دارد که انقلاب شیل را به پیش رانده و بسیاری از این عوامل در کشورهای دیگر وجود ندارد. لذا حتی با وجود فناوری، امکان تکرار تجربه ایالات متحده برای دیگر کشورهای غنی از منابع نفت و گاز شیل دشوار است (برای مطالعه بیشتر در این خصوص به کتاب «اوپک در عصر نفت شیل» ترجمه نگارنده مراجعه نمایید).
انقلاب شیل مثال کاملی از فرآیندهای بازار محور است. در یک چرخه نوآوری کلاسیک، شرکتهای کوچک و متوسط آزمون و خطا دارند و در نهایت راههای نوآورانهای را برای دستیابی و بهرهبرداری از منابع قدیمی و شناخته شده پیدا میکنند.
این بدان خاطر است که این شرکتها از فضایی که بازار برای ریسک کردن در اختیار آنها قرار میدهد استفاده میکنند.
عموماً بسیاری از این شرکتها در تلاش برای نوآور شدن زیان میکنند و نهایتاً تنها اندکی موفق میشوند و متقابلاً پاداش خود را دریافت میکنند. این همان چیزیست که در انقلاب شیل ایالات متحده اتفاق افتاد؛ شرکتهای بزرگتر و ریسک گریزتر پس از آنکه شرکتهای کوچکتر و مستقل پیشگام شده و راه را برای تحکیم و تکمیل یک فناوری جدید باز کردند، وارد عرصه شدند.
به هرحال فرقی نمیکند که موضوع تولید نفت شیل باشد یا استقرار یک فناوری بزرگ مقیاس و سرمایهبر در حوزهای دیگر، این انگیزه حاصل از رقابت است که مرزهای فناوری را در یک صنعت جابجا میکند. چنانچه رقابت محرک نوآوری باشد، پس به بازار، علامت دهی آن برای آزمون و خطا و مشوق های پشتیبان رقابت نیاز داریم. این موضوع میتواند درس مهمی برای شرکت ملی نفت ایران باشد که هیچگاه در معرض رقابت قرار نگرفته است.
در پایان شایان ذکر است که تجربه و تاریخ نشان داده فناوریهایی که برای توسعه خود به بازارها تکیه میکنند، بسیار سریعتر از فناوریهایی توسعه پیدا میکنند که تنها به پشتیبانی دولت دلبستهاند.